خجسته روزی است 28 بهمن ماه؛ زادروز صادق هدایت.
در آستانة مذاکرات گروه 5+1 با حکومت زالممد رایش ـ این مذاکرات در تاریخ 18 فوریه 2014 آغاز میشود ـ سایت رادیوفردا علی خامنهای را زین کرده، و به میدان آورده تا نتیجة مذاکرات فردا را از زبان ایشان «پیشگوئی» فرماید! علی خامنهای هم مطالبات ارباب را طوطیوار تکرار کرده:
«[…] فکر میکنند اگر […] مذاکره کنند مسئله حل میشود[…] اول سال هم گفتم که من به مذاکره خوشبین نیستم […] فکر نمیکنم از این مذاکرات آن نتیجهاى را که ملت ایران انتظار دارد به دست بیاید[…]» منبع: رادیوفردا، مورخ 17 فوریه 2014
بله مذاکراتی که برای آتلانتیستها منفعتی نداشته باشد، مسلماً برای نوکرانشان هم «بینتیجه» است، ولی خامنهای بیجهت خود و هم محفلیهایاش را با ملت ایران در ترادف رویت کرده! در هر حال، اگر رهبر جمکرانیها در حد یک دانشآموز دبیرستانی با کتاب فیزیک سروکله زده بود، میدانست که هر عمل، به عکسالعمل منجر میشود! به عبارت دیگر، مذاکرات هستهای پیامدهائی خواهد داشت، هر چند این پیامدها به مذاق اربابان جمکران خوش نیاید. ولی خوب نباید از «غیبگوئی» ملیجک آتلانتیستها شگفت زده شویم؛ این شیرین زبانیها در واقع ابراز عشق «والنتاینی» زالممد است به پاترنوس، البته با 3 روز تأخیر! «مصیبت بود پیری و نیستی»، و زالممد رایش هم پیر و خرفت شده، خیلی بیشتر از سازمان سیا! چرا که سازمان سیا در زمینة ابراز عشق به نوکراناش پیشدستی کرده بود! سازمان کذا فقط با یک روز تأخیر از طریق تشبیه نمایش «پشک در ویترین»، یا همان حصر رسانهای «موسوی و کروبی» به «وضعیت» محمد مصدق پس از کودتا، در واقع والنتاین را با هر سه خادم وفادارش برگزار کرد. میدانیم که، تعددزوجات در جمکران مجاز است:
«[…] هرچه بود و هست، وضع این روزهای رهبران جنبش سبز، یادآور وضع دکتر محمد مصدق […] پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است […] تفاوتهای کروبی و موسوی با مصدق، کم نیست. اما در میان مشابهتها، شاید این نکته مهم باشد که هر سه، با وجود زیست سیاسی در متن حاکمیت، ناگهان هدف سرکوب و حذف قرار گرفتند؛ چنانکه دچار حصر و حبس خانگی شدند […]» منبع: رادیوفردا، مورخ 26بهمن ماه سالجاری
همچنانکه میبینیم مصدق و موسوی و کروبی، «ناگهان» هدف «حذف و سرکوب» قرار گرفتند! وقتی قلم را به دم موش فاضلاب «مطلقگرائی» میبندند، نتیجه جز ارائة تصویر دلپذیر از مزدوری برای استعمار در قالب یکجانبهگرائی و آشوبطلبی نخواهد بود! به همین دلیل وزارت امور خارجه یانکیها روز والنتاین را برای ابراز عشق به حکومت زالممد رایش و کودتاچیان سبز مناسب تشخیص داده، و با صدور بیانیهای شیخ کروبی، میرحسین موسوی و کشتزار شرعیاش، زهرا خانوم را به ابزار تأئید «شبهقانون اساسی» حکومت «مسجد ـ روسپیخانه» تبدیل کرده!
همزمان با افتتاح المپیک سوچی، همچنانکه شاهد بودیم، رئیسجمهور فرانسه نیز در کشور تونس زبان به تأئید حکومت اسلامی و شبه قانون اساسی تونس گشود بود، و به وقوقیه جمکران تداوم میبخشید، ولی در هفتمین روز بازیهای سوچی، نوبت به وزارت امور خارجه آمریکا رسید تا برای جمکران «تأئیدنامة توحش» بنویسد.
وزارت امور خارجه آمریکا، همزمان با اجرای دومین وقوقیة جمکرانیان در ماه فوریه، شیخ کروبی، میرحسین موسوی و کشتزار شرعیاش، زهرا خانوم را بهانه قرار داد تا از قانون اساسی حکومت «مسجد ـ روسپیخانه» تصویر دلپذیر ارائه دهد:
«[…] در این بیانیه که روز جمعه (چهاردهم فوریه ـ 25 بهمن) منتشر شده، آمده است: سه سال پیش در چنین روزی حکومت ایران دو کاندیدای سابق ریاست جمهوری […] و همسر آقای موسوی […] را در بازداشت خانگی قرار داد […] ما (دولت آمریکا) همگام با جامعه جهانی این اقدام […] را محکوم میکنیم و خواستار آزادیشان هستیم […] در ادامه […] وزارت خارجه به قوانین ایران اشاره و تأکید کرده […] قانون اساسی ایران و تعهدات بینالمللی اینکشور تضمینگر حق برخورداری شهروندان از حداقل دادرسی و محاکمه منصفانه است […] بر این اساس، ایالات متحده همچنان اصرار دارد که دولت ایران به تعهدات قانونی خود پایبند باشد[…]» منبع: رادیوفردا، مورخ 14 فوریه 2014
بله، همزمان با 35 امین سالگرد تهاجم اوباش مسلح ساواک به سفارتخانة آمریکا ـ 25 بهمن ماه 1357 ـ سرانجام معلوم شد شبه قانون اساسی حکومت زال ممد رایش مورد تأئید وزارت امورخارجه آمریکا و «جامعة بینالمللی» است. البته ما میدانستیم آتلانتیستها از استقرار «یوتوپیا» در سراسر جهان حمایت میکنند، و همچنین میدانستیم جنگ تبلیغاتی اینان بر علیه المپیک سوچی شدت خواهد گرفت، ولی نمیدانستیم، افلاس لندن کار را بجائی خواهد رساند که وزارت امور خارجه یانکیها رسماً ردای وکیل مدافع «حکومت جمکران» بر تن کند!
به ادعای طوطیان «شکرشکن» سازمان سیا، محمد مصدق، به محمدرضا شاه گفته بود، «اعلیحضرت سلطنت کنند، نه حکومت!» به عبارت دیگر، محمد مصدق نیز همچون سازمان سیا، شاه را به رعایت قانون اساسی فراخوانده بود. همان به اصطلاح قانونی که «آخوند» را در جایگاه برتر ـ نظارت بر تدوین قوانین ـ نشانده بود. پس جای تعجب نیست که وقتی با کودتای ارتش ناتو «احکام شرع» به منبع الهام قوانین تبدیل شد، یانکیها نیز برای پاسداری از این پیشرفت چشمگیر از هیچ کوششی فروگزار نکنند.
طی 35 سال اخیر شاهدیم که آتلانتیستها و پامنبریهایشان پیرامون یک دروغ بزرگ به اجماع رسیدهاند و آن اینکه در کشور ایران «انقلاب» شده! بله، انقلاب شده چرا که «مردم» بر علیه «خودکامگی» شاه تظاهرات کردند، و عدهای هم در این تظاهرات «قربانی» ـ یا به قول اوباشجماعت «شهید» ـ شدند! خلاصة کلام، در این دروغ بزرگ، «انقلاب» شکوهمند جمکران نتیجة اختلاف شاه با صدر حاج سیدجوادی و بازرگان و «روشنفکرانی» بود که میخواستند قانون اساسی مشروطه اجرا شود! یعنی شاه پاسدار مذهب شیعة اثنیعشری باشد! و از آنجا که شاه گویا قبول نمیکرد، خمینی و «پدر» طالقانی «انقلاب» کردند و … و به عبارت دیگر، ساواک و شهربانی و سران خودفروختة ارتش در این «بساط» هیچ نقشی نداشتند، با ارتش آدمخوار ناتو رفته بودند پیکنیک! «مردم» بودند همراه «کانون نویسندگان» که دست در دست خمینی و بازرگان بر علیه شاه ظالم «انقلاب» کردند! و افسوس که این انقلاب چهرة نورانی اسلام ـ تعدد زوجات، سنگسار، قصاص و کودکآزاری ـ را مخدوش کرده!
از این پروپاگاند ابلهپسند، ویراستهای دیگری نیز ارائه شده، و مهمترینشان که به مذاق غربیها خیلی «خوش» میآید، تأکید دارد که، «مردم ایران به دلیل ناخشنودی از مدرنیزاسیون کشورشان، انقلاب کردند!» ولی اگر قرار باشد نارضایتی عمومی به «انقلاب» منجر شود، چرا دهها حکومت خودکامه در سراسر جهان سر پا ماندهاند و هر روز خلقالله را از دم تیغ میگذرانند، «انقلاب» هم نمیشود؟ در همین جمکران، تظاهرات خیلی خیلی عظیم «مردم» بر علیه شایعة «تقلب» چرا حکومت را ساقط نکرد و به «انقلاب» منجر نشد؟! مگر این حکومت به مراتب از دربار پهلوی منفورتر نیست؟! در انتظار پاسخ نمیمانیم، چرا که «پاسخ» هر چه باشد، «واقعیت» را تغییر نمیدهد!
واقعیت این است که اگر طی 35 سال اخیر رسانههای غرب، و شاخکهای جمکرانیشان پیرامون «انقلاب» به اجماع رسیدهاند، سه هدف مشخص دنبال شده؛ سلب مسئولیت از استعمار، پنهان داشتن منافع استعماری در قفای حکومت آخوند، و نهایت امر توجیه توحش. همان توحشی که به تجمع خیابانی و عربدهجوئی مخالفان برگزاری انتخابات پیشنهادی شاپور بختیار منجر شد. روشنتر بگوئیم، بوقهای «ام. آی. 6» و سازمان سیا به این دلیل بر طبل «انقلاب» میکوبند که از یکسو حامیان سرکوب و استبداد جهانی، یعنی لندن و واشنگتن را «مخالف استبداد» معرفی نمایند، و از سوی دیگر به گوسفندالله تفهیم کنند که «خیابان» حرف آخر را خواهد زد، نه آراء ملت در یک نظام دمکراتیک! به عبارت دیگر، هدف شیپورهای استعمار از کوفتن بر طبل «انقلاب»، تطهیر لجنزار احترام به ادیان، و تشویق خشونت است. و این سیاست پیامد ستراتژی «مهار شوروی» بود.
در فردای جنگ دوم جهانی، زمانیکه دولت آمریکا «مهار اتحاد شوروی» را در دستور کار قرار داد، «قانون اساسی» در کشور ایران هم به ابزار آشوب، کودتا و لشکرکشی خیابانی تبدیل شد. روند کار این بود که ابتدا آتلانتیستها مهرههای مورد اعتمادشان را به عنوان شخصیتهای «منتخب»، محبوب و مردمی در جایگاه ریاست قوة مجریه مینشاندند. سپس این مهرههای «منتخب»، وظیفه داشتند مشروعیات قانونیشان را به ابزاری جهت بیاعتبار کردن «روند قانونی» انتخابات تبدیل کنند. نیازی نیست که بگوئیم این روند با «محمد مصدق» آغاز شد! اینحضرت که با آراء مردم به مجلس راه یافته بود، پس از ترور رزم آرا، برای تشکیل دولت از نمایندگان مجلس رأی اعتماد گرفت، و پس از تحمیل طرح تفکیک جنسیتی در مدارس دولتی و تحمیل تحریم اقتصادی بر ملت ایران، همان مجلس قانونی را منحل کرد و گفت، «هر جا مردم باشند، مجلس همانجاست!»
دنبالة قضایا هم روشن است. طبق قانون، فرمان عزل نخست وزیر توسط شاه صادر میشود، ولی نخست وزیر به سفارش لندن و واشنگتن با شاه «لج» میکند، تا یانکیها بتوانند ضمن گسترش تاراج ثروتهای ملی ایرانیان، نخستوزیر کودتا را در جایگاه قهرمان ملی، و شاه کودتاچی را هم بجای شاه قانونی بنشانند، و برای وقوق آخوند زمینه مناسبتری فراهم آورند. همین نمایش مهوع با شیخ مهدی بازرگان هم به صحنه آمد، و ایشان هم «شاه» را به رعایت قانون اساسی فراخواندند. ولی زمانیکه امکان رعایت قانون اساسی فراهم شد، همین مهدی بازرگان، برای سرنگونی دولت قانونی شاپور بختیار از کودتای ارتش ناتو حمایت کرد، و تبدیل شد به نخستوزیر محبوب خیابانی. شیخ مهدی پس از اشغال سفارت آمریکا به کار و کاسبیاش بازگشت و در سنگر منتقد نظام لنگر انداخت. مجری بعدی این سناریو، ملاممد خاتمی بود. این فرد برای کودتا در قفای آشوبهای دانشگاه خیز برداشت و خوشبختانه ناکام ماند. تا اینکه نوبت به زوج «کروبی ـ موسوی» رسید. این دو جانور وحشی که سه دهه در تاراج و جنایات حکومت شریک بودند، و چند و چون «انتخاباتنمایشی» را نیک میشناختند، «نامزد» انتخابات شدند، و پیش از اعلام نتایج بساط مارگیری، «تقلب» را به اثبات رساندند و … و سرانجام همزمان با کودتاهای بهار عرب، اینان را برای نقشآفرینی در سناریوی «پشک در ویترین» برگزیدند، و ماشین صدور بیانیه سازمان سیا شعبة جمکران به راه افتاد: «بازگشت به دوران نورانی امام؛ اجرای قانون اساسی؛ ما تا آخر ایستادهایم و…» و همة این ترهات را بیبیسی و شاخکهایاش برایمان پخش کردند تا اینکه سیل سفر دیوید کامرون به اسرائیل را لغو کرد!
در تاریخ 12 فوریه 2014، همزمان با شیرینزبانیهای «مارتین شولتز» در پارلمان اسرائیل ـ ادعای طرفداری از حقوق فلسطینیها ـ رسانهها خبر دادند که سفر نخستوزیر بریتانیا به اسرائیل، به دلیل جاری شدن سیل لغو شده! به عبارت دیگر، همه بدانند و آگاه باشند که دولت بریتانیا «بیمسئولیت» نیست! ولی به استنباط ما آنچه باعث لغو سفر دیویدکامرون به اسرائیل شده، هیچ ارتباطی با «سیل» ندارد. و توسل وغوغساهابها به «سیل»، جهت ارائة تصویر دلپذیر و «مسئول» از دیوید کامرون، در تداوم روندی است که با «افشاگری» اظهارات ویکتوریا نولاند ـ در مورد اتحادیة اروپا، اوکراین و رهبران اوپوزیسیون اینکشور ـ آغاز شد. اینهمه تا از یکسو نمایش «اعتراض و عذرخواهی» ویژة لجنزار احترام به ادیان را به صحنه بیاورند، و هم دو پیام ابلهپسند به مخاطب ارسال کنند. نخست اینکه «ویکتوریا نولاند، که رسماً از آشوبطلبان در اوکراین حمایت میکند، با «نازیها» مخالف است! دیگر آنکه «کلیتچکو»، نوچة اتحادیه اروپا و مبلغ دین «همجنسگرائی»، از دشمنان سرسخت آمریکاست!
بله حسن «پروپاگاند» این است که حماقت و بلاهت پروپاگاندیست را نه یکبار، که چندین بار به اثبات میرساند! همینجا بگوئیم، اتحادیة اروپا هرگز سیاست مستقل نداشته و ندارد. مسیر سیاست این اتحادیه را «لندن»، مهمترین شریک واشنگتن در رایزنی با سازمان ناتو تعیین میکند. و از آنجا که «کلیتچکو» معروف یک پا در «یورومیدان» دارد، و یکپا هم در کاخ الیزه و علاوه بر این، به گزارش نووستی، مورخ 16 فوریه 2014 ـ مقیم آلمان هم هست، مشکل میتوان پذیرفت که به قول عیال «رابرت کاگان» ضدآمریکائی باشد! خلاصه بازاریابی ویکتوریا نولاند برای کلیتچکو و همچنین به ارزش گذاشتن نفرت ـ ضدیت با آمریکا ـ خندهدار است.
پیشتر یانکیها در کشورهای اروپای شرقی، پادوهایشان را به عنوان «طرفدار غرب» و مخالف «حکومت ایدئولوژیک» به میدان میآوردند، اینک نوچههای آشوبطلبشان را یا به عنوان «نازی و ضدآمریکائی» به افکار عمومی حقنه میکنند، یا همچون مورد «پوسی رایوت» میکوشند اینان را با برچسب «چپگرا و ضدپوتین» بفروشند!
به این ترتیب گوسفندالله از یکسو به ضدیت آمریکا با نازیها «پی» خواهد برد، و از سوی دیگر «پوسی رایوت» را به عنوان چپگرا شناسائی میکند. حال آنکه گذشته از تحقیقات مورخان صاحبنام، انتشار خبر همکاری یانکیها با نازیها در پایگاه اینترنتی «یدیعوت آهارنوت» نشان از تسامح و تساهل آمریکا با جنایتکاران نازی دارد:
«[…] پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکائیها در یک محل مخفی در آلمان از خدمات دانشمندان نازی […] در بازجوئی از زندانیان اتحاد جماهیر شوروی استفاده کرد […] آنی جاکوبسن، روزنامه نگار آمریکائی [مینویسد] 1600 نفر از بهترین مغزهای علمی آلمان به جای آنکه به علت ارتکاب جنایات جنگی محاکمه و مجازات شوند به همراه خانوادههایشان بدون زحمت به آمریکا سفر کردند[…]» منبع: واحد مرکزی خبر مورخ، 23 بهمن ماه سالجاری
میبینیم که یانکیها با جنایتکار، به ویژه از نوع ژرمانیک مشکل نداشته و ندارند، و به همچنین است در مورد پوسی رایوت! تهاجم اینان به کلیسای ارتدکس در واقع افراطگرایان ارتدوکس روسیه را تقویت کرد، و هدف هم جز این نبود! همچنانکه شاهد بودیم، «هنرنمائی» پوسی رایوت، تهاجم اوباش به همجنسگرایان را در پی آورد. به همین دلیل در تاریخ 7 فوریه 2014، همزمان با تجلیل فرانسوا اولاند از توحش و تحجر و تعدد زوجات در تونس، اعضای پوسی رایوت هم در نیویورک بالای منبر رفته و در برابر خبرنگاران بر ضد «پوتین» شعار میدادند! همچنانکه پیشتر هم به کرات گفتهایم، «سفله پروری، تشویق حماقت و بیمسئولیتی» پایه و اساس سیاستهای آنگلوساکسونها بوده و هست و برای اعمال چنین سیاستی بهتر از «پوسی رایوت» و روحالله خمینی یافت نخواهد شد. پوسی رایوت را در آغوش پرمهر یانکیها رها میکنیم و میپردازیم به پیامد حمایت یانکیها از روحالله خمینی، و به ویژه پشتیبانی از وقاحت این «حکومت!»
در بارة حکومتی سخن میگوئیم که نمایندگان «منتخب» مجلساش آشکارا زبان به تحقیر «مردم ایران» گشودهاند. پیشتر تولة آخوند مطهری بجای نکوهش دولت، مردم ایران را با مردم سوئیس مقایسه کرده بود؛ اینک نوبت به دو تن دیگر از لاتواوباش جمکران رسیده تا بیسوادی را به حساب تمایل و فرهنگ مردم ایران بنویسند. یکی از این اوباش «اسفنانی» نام دارد و نمایندة مجلس جمکران است. این جانور وحشی چنین «استدلال» کرده که طی 35 سال، «هدف» باسواد کردن مردم بوده، و اگر امروز کسی بیسواد است نخواسته باسواد شود:
«محمدعلی اسفنانی در جلسه علنی روز گذشته مجلس[…] گفت […] هدف امام خمینی از تأسیس نهضت سوادآموزی این بود که هرکسی مشکل بیسوادی ویا کم سوادی دارد با کمک دولت مشکل خود را حل کند[…] اگر تاکنون کسی میخواست باسواد شود، باسواد میشد[…]» منبع: نووستی، مورخ 11 فوریه 2014
به عبارت دیگر، از آنجا که «هدف» با سواد کردن مردم بوده، ایرانیان باید بپذیرند که اشکال از «بیسوادان» است که نتوانستهاند از «کمک دولت» استفاده کرده، مشکلشان را حل کنند! وقتی زالممدهائی از قماش اسفنانی را به بهارستان میآورند، اینان هم زبان به «تطهیر» حکومت میگشایند، و هم از دولت سلب مسئولیت میکنند! در نتیجه، قربانیان سیاست حکومت تبدیل میشوند به مقصر و مسئول. دلیل هم روشن است، «زالممد» مانند دیگر مقامات جمکران در مسیر طبیعی ـ روابط یکسویه ـ گام برمیدارد. تفاوت جانوران وحشی با زالممدها این است که زالممدها «انگیزة اقتصادی» هم دارند! وظیفة زالممد، همان وظیفة هیتلر و مصدق و خمینی و موسوی و … و خصوصاً «حسن فوتبال» است؛ هدایت سرمایه به سوی مراکز مالی و اقتصادی آنگلوساکسونها!
در نتیجه، یکسال پس از پایان جنگ جهانی دوم، در سال 1946 میلادی همزمان با «سیاست نوین» یانکیها ـ مهار شوروی در مرزهای شرقیاش ـ شاهد «ظهور» محمد مصدق و پیشنهاد خائنانهای هستیم که از یکسو زمینة اشغال آذربایجان را فراهم آورد، و از سوی دیگر منابع نفت ایران را در انحصار آنگلوساکسونها قرار داد. سپس همین محمد مصدق زمینة کودتای 28 مرداد را فراهم کرد، تا انحصار در قالب قرارداد با «کنسرسیوم» تمدید شود. پیشتر در مورد پیامدهای فجیع خیانتهای محمد مصدق یعنی تفکیک جنسیتی در مدارس، زمینهسازی برای تبدیل حکومت نیمبند استبدادی به یک حکومت کودتائی تمام عیار، تحمیل تحریمهای اقتصادی بر ملت ایران، و قرار دادن نفت ایران در انحصار شرکتهای غربی و … و از همه مهمتر، گشودن راه آشوب خیابانی و جایگزینی سیاست مسئولانه و نظم قانونی با «روند خیابانی» و هیاهوسالاری چندین وبلاگ نوشتهایم و نیازی به تکرار مکررات نمیبینیم. پس مصدق و میرحسین را در آغوش سازمان سیا رها میکنیم و میپردازیم به «دیمه ور»، دومین جانور وحشی که معاون آموزش و پرورش زالممد است. و به همین دلیل برای «سلب مسئولیت» از حکومت توحش ملایان ، معضل بیسوادی و فقر را به حساب «فرهنگ مردم» گذارده:
«[…] دیمهور، […]در یک نشست خبری گفته […] در کل کشور 39 هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل داریم[…] ضمن آنکه برخی از این دانشآموزان نیز […] آموزشناپذیر محسوب میشوند[…] یا خانواده اجازه تحصیل به فرزند خود را نداده و یا به علت کمبود امکانات، پوشش تحصیلی در آن منطقه صورت نگرفته […] البته بیشترین بخش از آمار بازماندگان تحصیل […] مربوط به مسئله فرهنگ خانوادهها و منطقه است[که] به علت تعصبات فرهنگی[…] اجازه تحصیل به فرزندان خود را نمیدهند. البته بخشی هم مربوط به مشکلات معیشتی است که به نظر میرسد بیش از آنچه مسئله، بحث معیشتی باشد، کاملا بحث فرهنگی است[…]» همان منبع
همچنانکه میبینیم مقامات دولت حسن فوتبال در وقاحت و دریدگی از اربابان آتلانتیستشان گوی سبقت میربایند. در حکومتی که یک تار موی زن «انقلاب سوم» به راه میاندازد، خانواده «حق» دارد جلوی تحصیل فرزند را بگیرد؛ دولت هم که اسلامی است و نوکر غرب چه میتواند بگوید؟! بله، دیویدکامرون طی سفرش به امارات، تحجر و توحش شیخکهای جیرهخوار لندن را به حساب «فرهنگ» گذاشته بود، مقامات حکومت «مسجد ـ روسپیخانه» هم نه تنها تحمیل حماقت و تعصب خانواده به کودک، که فقر مالی را نیز با «فرهنگ» در ترادف قرار دادهاند! وقتی با قواد و قاری و چاقوکش و دلال و پاانداز «حکومت انقلابی» تشکیل میدهند، کار بجائی میرسد که نهایت امر معضل «بیسوادی» به حساب دانشآموزانی نوشته میشود که ترک تحصیل کردهاند:
«[به گفتة] علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی […] ترک تحصیل دانشآموزان ابتدائی یکی از مواردی است که منجر به ظهور افراد بیسواد میشود[…]» همان منبع
عجب! نمیدانستیم دانشآموزان ابتدائی به دلخواه «ترک تحصیل» میکنند؛ «فرهنگ» خانوادهشان اینجوریه، به حکومت زالممد چه ربطی داره؟ دولت زالممد جز نبرد با آمریکا و رهبری جهان اسلام و به ویژه دخالت بیشرمانه در امور داخلی مصر آنهم از زبان الکن «راهبة خزنده» هیچ مسئولیت دیگری ندارد! و اما کشورداری زال ممد به این مختصر محدود نمیشود. دریدگی وقاحت و بیمسئولیتی راهبه خزنده و رهبر و لوتی و عنترهایاش را در دیگر «مقامات» جمکران به صراحت میبینیم. به عنوان نمونه، «اکبر ترکان»، مشاور حسن فوتبال ادعا کرده، فساد مالی به دورة احمدی نژاد محدود میشود، و ریشه در «تصمیمات مدیران» و استفاده از نیروهای غیراصولی دارد.
به عبارت دیگر، چپاول دارودستة اکبر بهرمانی، و «حقحساب» گرفتنهای دوران میرحسین موسوی، و یا دزدیهای قبایل طبسی و لاریجانی و شرکاء، و خلاصه تمامی فسادهای مالی که توسط محفل کودتای 22 بهمن طی 35 سال گذشته صورت گرفته، «فسادمالی» نیست؛ شاید اشتباه «حسابدار» باشد. این حسابدار هم مسلم بدانیم مانند پرسوناژ منشی کانون نویسندگان ـ این پرسوناژ در نشخوار گذشته «باقر پرهام» ظهور کرده ـ یک زن است که اخراج شده و کسی هم نام او را به یاد ندارد.
طبق معمول، این نوع برخورد به اینجا ختم میشود که، یک عده میآیند و کارهای ناشایست میکنند و هیچکس هم اینها را نمیشناسد. متن ابلهانة استعفای میرحسین موسوی و حکایت ابلهانهتر «کیهان» از پاکدامنی آخوند شاهرودی ودیگر روسای قوة قضائیه حکومت زالممد را که فراموش نکردهایم. مصاحبة اکبر ترکان نسخهبرداری ازکلیشة تبلیغاتی سازمان سیا در ایران است:
«[…] اکبر ترکان[…] به طور تلويحی گفته است که اين فساد دهها هزار ميلياردی در دولت محمود احمدینژاد رخ داده و فساد ۹ هزار ميلياردی [بابک زنجانی] تنها «بخش کوچکی» از آن بوده […] آقای ترکان [در ادامه افزود] فساد مالی ريشههائی داشته که بايد در تصميمات مديران جستجوکرد […] فساد اداری و ساختاری جزئی از بدنة دولتها شده و علت آن را بايد در استفاده از نيروهای غيراصولی جست.[…]» منبع: رادیوفردا، مورخ 26 بهمن ماه سالجاری
بله به عنوان نمونه شرکت توتال به نیروهای «غیراصولی» رشوه پرداخت کرده، نه به تولة اکبر رفسنجانی! یا تقلب زهراخانوم، پلاژیای معصومة ابتکار و … و واردات خون آلوده توسط تولة مونث اکبر رفسنجانی کار نیروهای «غیراصولی» بوده، و چرا راه دور برویم؟ صدور ویزا در برابر دریافت رشوه هم کار همان نیروهای «غیراصولی» باید باشد، نه سیاست رایج آتلانتیستها در ایران! بجز اکبر ترکان هیچکس نمیتوانست برای تطهیر حکومت و سلب مسئولیت از ساختار استعماری دولت جمکران، به چنین مبهمبافیای بپردازد و تل موهوم «نیروهای غیراصولی» را مسئول تمامی کژیها در حکومتی معرفی کند که بیش از ده سال است نفت را به بالاترین نرخ تاریخی میفروشد و هر روز ملت ایران را بیشتر به فقر و گرسنگی میاندازد!
ولی «حسن فوتبال» را هم فراموش نکنیم. این جانور وحشی که 35 سال است به عنوان «مقام» امنیتی در رأس هرم قدرت استعماری لنگر انداخته، و کمترین جرماش دریافت همزمان بورس تحصیلی انگلستان و حقوق نمایندگی مجلس جمکران است، میخواهد از خود تصویر «الیوت نس» ارائه دهد، و همآخوریهایاش را قهرمانان مبارزه با فساد معرفی کند. روند کار این است که حسن فوتبال و دارودستهاش از شرایطی که در ایجادش نقش مستقیم داشتهاند، انتقاد میکنند. به عبارت دیگر قرار شده، وغوغساهابهای لندن و واشنگتن موشهای ناقل طاعون را بالای منبر ببرند تا اینان فریاد بزنند طاعون آمده! به این ترتیب گوسفندالله، به ویژه در شمال شهر تهران «باور» میکند که «حسن فوتبال» در فساد مالی و اداری دست نداشته:
«[…] حسن روحانی، […]روز ۱۴ بهمن در ديدار با مديران و پرسنل وزارت اطلاعات گفت که فساد اقتصادی در کشور دامنه گستردهای دارد[…]» همان منبع
کی بود، کی بود؟ من نبودم، ولی فساد خیلی گسترده است! البته جستوخیز دولت تکبیر و طاعون و توحش در فاضلاب ابهام به این مختصر محدود نمیشود. همزمان با مبارزات بیامان الیوتنس چاه جمکران با «فساد گسترده»، آنهم در بوق سازمان سیا، روند سانسور و سرکوب آزادی بیان هم شتاب بیشتری گرفته.
35 سال پیش روحالله خمینی روی بالکن وق میزد و ماشالله قصاب و زهرا خانوم ـ مردم همیشه در صحنه ـ به کتابفروشی و دفاتر روزنامهها حمله میکردند. اینروزها ساواک جمکران زهرا خانوم و ماشالله قصابهای «قومی» را به خیابان هی میکند، تا پخش یک سریال تلویزیونی متوقف شود! این نمایش مهوع که برای تکمیل سناریوی «افتخار به لباس سنتی مادر» به راه افتاده، پیشتر با توسل به «کاریکاتور سوسک» در تبریز به اجرا درآمد، اینک نوبت به «مردم غیور بختیاری» رسیده که با تظاهرات بر علیه یک سریال تلویزیونی پیام مشخصی به ملت ایران بفرستند. همان پیامی که محمد مصدق با انحلال مجلس ارسال کرد، و آن اینکه در کشور ایران، میباید «حرف آخر» را خیابان بزند. نتیجة مستقیم این لاتبازی و «مردم، مردم» به راه انداختن مشخص است، چرا که نهایت امر «خیابان» است که مسئول وضعیت اسفبار ملت ایران معرفی خواهد شد، نه حکومت اسلامی، و نه ارباباناش در لندن و واشنگتن!
ولی خوب، هم این پیام فرسوده شده، و هم کاربردش را از دست داده. برگزاری المپیک زمستانی در سوچی تیر خلاص را به «سیاست مهار شوروی» شلیک کرد. تعطیلی دکان اوپوزیسیون اوکراین، و … و از همه مهمتر پیشگوئی مذاکرات «بینتیجة» فردا، در سایت بیفردای سازمان سیا شاهدی است بر این مدعا!
«[…] برو هنبونه کثافت! میخواهی وکیل این ملت هم بشوی تا بهتر به خاک سیاهش بنشانی […] و بعد هم یکنفر با تقلب و بیشرمی خودت اینجا بنشیند و گوش مردمان آینده را ببرد[…] از خوک هم پست تری […] کدام خوک جان و مال همجنس خود را به بازی گرفته[…] یا خوراک و دوای آنها را احتکار کرده[…] قوانین جهنمی این اجتماع فقط برای دفاع از منافع خوکهای افسار گسیخته مثل تو درست شده[…]» منبع: صادق هدایت، «حاجی آقا»
…